درس شانزدهم: خیر وشر
لغت های نثر :
آهنگ : قصد ، عزم / توشه: آذوقه /تافته: گداخته ، برافروخته ، داغ و سوزان / لعل : سنگ قیمتی به رنگ سرخ مانند یاقوت ، جواهرات سرخ رنگ /خبث: پلیدی /طینت:سرشت و خوی /خبث طینت: بد جنسی ، بد ذاتی
حالي آن لعلِ آبدار گشاد پيش آن ريگ آبدار نهاد
قلمروزبانی:
حالی:فوراً،بی درنگ(قید)/لعل: سنگ قیمتی به رنگ سرخ/ آبدار :درخشان آبدار
قلمرو ادبی:
جناس تام: آبدار: (در مصراع اول) درخشان آبدار: ( در مصراع دوم) کسی که آب همراه دارد/ریگ:استعاره از شر
معنی: خير، فوراً جواهر درخشان را از لباس خود درآورد و در برابر آن سنگدل ( شر ) كه آب داشت قرار داد.
+ نوشته شده در پنجشنبه سی ام فروردین ۱۳۹۷ ساعت 14:2 توسط رسولی . ک
|