آیا می دانستید...
آیا می دانستید که بسیاری از اصطلاحات و ضرب المثل های زبان فارسی نخست تنها در میان گروه های محدود و صنف های معینی از جامعه رایج بوده است و بعدها به تدریج وارد زبان همه ی مردم و ادبیات فارسی شده است ؟
بسیاری از اصطلاحات و ضرب المثل های زبان فارسی پیش از آن که ورد زبان همه ی مردم شود، نخست تنها در میان گروه ها و صنف های معینی از مردم در گردش بوده است و بعدها رفته رفته معنا و مفهوم شان به صورت کنایه ای یا مجازی توسط دیگر گروه های مردم به کار گرفته شده و کاربردشان همگانی شده است. نمونه هایی از این گونه اصطلاحات به قرار زیر است:
- خالی بستن : این اصطلاح در میان سربازان و نظامیان رایج بوده است و آنان هنگامی که به شوخی می خواسته اند رفقای خود را برای انجام کاری تهدید کنند، خشاب تفنگ خود را خالی و بدون فشنگ به تفنگ خود می بستند و با نشانه رفتن تفنگ، رفیق خود را تهدید می کردند. سربازانی که می دانستند خشاب تفنگ خالی به تفنگ بسته شده است، به شوخی می گفتند: طرف خالی بسته است یا خالی می بندد، یعنی ادعای بی جا می کند و تهدیدش تو خالی است و خطری ندارد.
- سه شدن : این اصطلاح در میان تعمیرکاران و مکانیک های اتوموبیل رایج است. هنگامی که در موتور اتوموبیل که ساده ترین نوع آن دارای چهار سیلندر است، یکی از چهار سیلندر از کار بیفتد و موتور با سه سیلندر کار کند، صدای موتور و کار آن از حالت عادی خارج می شود و موتور به اصطلاح تعمیرکاران " ریپ " می زند و نیرو و بازده آن کاهش می یابد. تعمیرکاران در این گونه موارد برای نشان دادن این حالت می گویند: « سه شده است»، که منظورشان این است که موتور با سه سیلندر کار می کند و از حالت عادی خارج شده است. بعدها مردم برای گفتن این معنا که اوضاع از حالت عادی خارج شده است از این اصطلاح بهره گرفته اند.
- از کوره در رفتن : این عبارت از اصطلاحات رایج در میان آهنگران است. در کوره ی آهنگری که برای جدا کردن آهن از سنگ آهن و یا گداختن آهن ( برای ساختن ابزار و آلات گوناگون ) روشن می شود، لازم است که درجه ی حرارت آرام آرام بالا برود تا آهن سرد به تدریج گرم و گداخته و مذاب شود، زیرا آهن این خاصیت را دارد که اگر ناگهان در حرارت شدید قرار بگیرد، سخت گداخته شده و سپس با صداهای مهیبی منفجر و به بیرون از کوره پرتاب می شود، یعنی " از کوره در می رود ".
از این رو مردم برای توصیف رفتار غیر طبیعی افراد خشمگین و از کوره ی اعتدال خارج شده که با از کوره در رفتن آهن ِ ناگهان گداخته شده تشابه دارد، از این اصطلاح آهنگری استفاده کرده اند.
- دمار درآوردن : این اصطلاح نیز در میان کباب پزها رایج است. دمار به معنی "زردپی و رگ و ریشه ی گوشت" است و به آن بافتهای عصبی پی گفته می شود که مانند پوستهای سفید رنگ روی راسته ی گاو و گوسفند دیده میشود و یکی از کارهایی که کبابپزها از جمله برای آماده کردن گوشت کباب برگ باید انجام دهند آن است که «دمار آن را دربیاورند» یعنی پوسته ای را که نام بردیم از آن گوشت جدا کنند. یعنی "درآوردن "یا "کشیدن" دمار از مفاهیم رایج در میان کباب پزان بوده و هست و ایشان همیشه این عبارت را که برای آنان برابر اصطلاح " پوست کسی را کندن " و "پدر کسی را درآوردن" بوده است، میان خود به کار برده اند. این اصطلاح سپس به تدریج از صنف کبابپزها وارد زبان عامه شده و از میان واژهنامه ها و کلام استادان علم و ادب سر درآورده است !
- ریش و قیچی به دست کسی دادن : این اصطلاح نیز از میان آرایشگران بیرون آمده است. ریش در میان عوام دارای اهمیت و حرمت بسیار زیادی بوده است، تا آن جا که یک تار موی ریش بیش تر از صد قباله و بنجاق و هزاران ضامن و متعهد ارزش داشته است و اصطلاح "ریش خود را گرو گذاشتن" نیز که به معنای ضمانت کردن برای چیزی یا کسی بوده است از همین جا است و از این رو نیز داشتن ریش جزو امتیازات مردان بوده است و پدید آمدن واژه ی "محاسن" برای ریش نیز به دلیل همین حسن و امتیاز آن بوده است. پس از اسلام نیز که به فرمان محمد پیامبر اسلام، مسلمانان در ایران بایست بر خلاف ایرانیان ساسانی که بدون ریش و با سبیل های بلند بودند، زیش ها را بلند و سبیل ها را کوتاه کنند، ارزش و حرمت ریش باز هم بالاتر رفت. با این توضیحات در میان ایرانیان برای صاحب ریش هیچ بلا و مصیبتی بالاتر از این نبود که کسی از روی دشمنی یا در مقام تنبیه به زور ریش او را بتراشد و از این رو دادن ریش و قیچی به دست آرایشگر و سلمانی نشانه ی اعتماد و اطمینان کاملی بود که آنان به آرایشگر نشان می دادند که ریش آنان را نه ار بیخ و بن، بلکه در حد آرایش کوتاه کند. بدین ترتیب بعد ها مردم نیز این اصطلاح رایج برای آرایشگران را در معنی مجازی برای نشان دادن اعتماد و اطمینان به کسی و وکیل قراردادن او برای انجام کاری به کار بردند.
- سر و کیسه کردن : این اصطلاح به دلاکان حمام تعلق داشته است و در روزگاران قدیم که در آن مانند امروز از حمام خانگی و دوش و وان خبری نبود و مردم بایست به حمام های عمومی می رفتند کامل ترین شستشو و نظافت عملی بود که دلاکان حمام به آن "سر و کیسه کردن" می گفتند. یعنی اگر کسی می خواست کاملا پاکیزه شود، به سر تراشی و کیسه کشی توسط دلاک تن می داد. بدین ترتیب که دلاک نخست موهای او کوتاه می کرد و یا از ته می تراشید و سپس بدن او را خوب کیسه و صابون می کشید تا هر گونه چرک و کثافتی از وی زدوده شود و چیزی بر تنش باقی نماند. از این رو بود که رفته رفته مردم این کار دلاکان، یعنی "سر و کیسه کردن" را در معنای استعاره ای در هنگامی که همه ی دارایی و موجودی کسی را از او بگیرند و چیزی برایش باقی نگذارند، برای او به کار بردند و گفتند: « فلانی را سرکیسه کردند».
- شاخ و شانه کشیدن: و این اصطلاح از میان گدایان ایران وارد زبان مردم و ادبیات فارسی شده است. نیازمندان و تهی دستان در گذشته و حال بر دو دسته بوده و هستند. دسته ی نخست آنانی هستند که با وجود تنگدستی شان آن را نشان نمی دهند و وارونه ی دسته ی دوم که گدایان هستند، در خانه و مسکن خود می مانند و عزت نفس شان اجازه نمی دهد که دست نیاز به کسی دراز کنند و به همین علت نیز آنان را "مسکین" نامیده اند، یعنی کسی که در مسکن خود می ماند و در کوچه و خیابان به راه نمی افتد.
دسته دوم، یعنی گدایان آنانی هستند که ندارند و می خواهند، گاهی هم دارند ولی باز هم می خواهند، بدون آن که از آن چه که دارند به کسی بدهند و اصطلاح " گدا صفت " نیز از همین جا است. در گذشته که زسم گدایی تا این اندازه پیشرفت نکرده بود که گدایان برای خود باند و گروه داشته باشند، آنان تنها چند چشمه بلد بودند و با آن ها پول در می آوردند و رفع گرسنگی می کردند که یکی از آن چشمه ها "شاخ و شانه کشیدن" بوده است. آنان در حالی که در یک دست یک شاخ گوسفند و در دست دیگرشان یک استخوان شانه ی گوسفند را می گرفتند، بر در خانه ی مردم یا جلوی دکان ها می رفتند و درخواست پول می کردند و اگر صاحب خانه یا دکان از دادن پول خودداری می کرد آن گاه گدای لجوج و سمج آن شاخ گوسفند را طوری بر شانه ی گوسفند می کشید که صدای چندش آوری از آن ها بر می خاست و آن قدر این کار را ادامه می دادند تا شنونده به ستوه می آمد و چیزی به آنان می داد تا آنان را از سر خود باز کرده باشد. رفته رفته مردم نیز عبارت "شاخ و شانه کشیدن" را در مقام تهدید کسی برای تامین مقصود خودش از گدایان گرفتند و به کار بردند.
http://aryaadib.blogfa.com/cat-21.aspx