مائده ی جان
آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید
دست بدار از طعام مائده ی جان رسید
جان ز قطیعت برست دست طبیعت ببست
قلب ضلالت شکست لشکر ایمان رسید
روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست
تن همه قربان کنیم جان چو به مهمان رسید
مولوی
آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید
دست بدار از طعام مائده ی جان رسید
جان ز قطیعت برست دست طبیعت ببست
قلب ضلالت شکست لشکر ایمان رسید
روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست
تن همه قربان کنیم جان چو به مهمان رسید
مولوی
بُزك نمیر بهار میاد كُمبُزه با خیار میاد
كُمبُزه یا کنبزه یا کنبیزه نوعی خیار یا به عبارتی
میوه ی کال و نارسِ میوههایی مانند
خربزه، طالبی و گرمگ است که گِرد و کُروی به
رنگ سبز تیره مایل به نقره ای و
دارای گوشتی تُرد و لطیف با بوی خوش و
مزه ای ملایم است که بیشتر در فصول بهار و
تابستان بعمل می آید.
وقتی کسی بخواهد دیگری را با وعده دور و دراز
و با زبان شیرین از سر وا کند
این مثل را به کار می برد.
منظور از این مثل
به چیزی دور و باطل وعده دادن
یعنی حرف و، وعده های سر خرمن
به کسی دادن است.
سیاه بهار یا گدا بهار
سیاه بهار از خشكسالی و یا وقوع سیل و
نزول برف و باران زیاد و بی موقع حكایت داشت.
كافی بود در فصول پاییز و زمستان برف و باران
به اندازه كافی نازل نشود و طبیعی بود كه خطر
بی آبی كشاورزی دیم را تهدید كند و" قحط و غلا"
پیامد این خشكسالی بود و كمبود میوه ها و غلات
گرانی آنها را در پی داشت و در این جا عبارت
"سیاه بهار" مصداق می یافت.
در مقابل عبارت "سیاه بهار" كه عموماً مختص امور
دام و كشاورزی بود عبارت " گدا بهار" در مورد
امور اداری و شاغلان در ادارات دولتی رایج بود.
در این ایام پول اعم از مسكوك و اسكناس چندان در
بازار گردش نمی كرد و با توجه به درآمد اندك شاغلان
در بخش دولتی و همچنین تعداد كم افراد شاغل در این
بخش اكثراً نقدینگی خود را در اسفند و فروردین از
دست می دادند و برای ماه های بعد دچار بی پولی
می شدند و قیمت ها سیر نزولی پیدا می كرد و با آمدن
میوه های گوناگون و فراوانی و ارزانی آنها باز هم
قدرت خرید چندانی وجود نداشت و مردم در حسرت
میوه های نورسیده می ماندند و عبارت
" گدابهار" مصداق می یافت.
و آفتاب رحمت بر من تابید
و بذرهای فطرت نهفته در زمین وجودم، شکوفا شدند، فصل بهار وجودم فرا رسیده است.
http://s9.picofile.com/file/8324526850/%D8%B3%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D9%87_%D8%AF%D9%85.zip.html
به امید سربلندی
در تقویم ایران باستان هر ماه 30 روز بود، زرتشتیان همچنان آیین های خود را بر اساس آن برگزار می کنند، هر یک از روزهای ماه با عنوان مشخصی نامگذاری شده که نام 12 روز از ماه با نام ماه های سال مشابه است.
آیین های ماهانه در تقویم کهن زرتشتی زمانی برگزار می شود که نام روز و ماه با یکدیگر مطابق باشد؛ برای مثال روز دوم هر ماه به عنوان اردیبهشت نامگذاری شده است و آیین اردیبهشتگان در روز اردیبهشت (دوم) از ماه اردیبهشت برگزار می شود.
در باور نیاکان زرتشتی، چهار عنصر اصلی شامل آب، هوا، خاک و آتش تشکیل دهنده گیتی است که سبب تداوم حیات موجودات و ارجمند هستند و باید آنها را پاک نگه داشت و در پاسداشت آنها کوشید.
آنان برای یادآوری این نکته جشن هایی را در طی سال برای گرامیداشت هر کدام از این چهار عنصر برگزار می کردند که همچنان ادامه داد.
برای مثال جشن خردادگان و آبانگان در پاسداشت آب، اردیبهشتگان و آذرگان در پاسداشت آتش و اسفندگان در پاسداشت زمین است.
ریشه اوستایی اردیبهشت، «اشه و هیشته» به معنی بهترین راستی است.
«وهیشته» در دستور زبان اوستایی صفت تفضیلی و به معنی بهترین و «اشه» نیز به معنی پاکی، راستی و هنجار هستی است.
در باور زرتشتی، نماد مینوی (معنوی) پاکی و راستی، «اشه و هیشته» و نماد گیتوی (مادی) آن آتش است، چرا که آتش پاک ترین و پاک کننده ترین عنصر گیتی محسوب می شود.
زرتشتیان در آیین اردیبهشتگان به آتشکده می روند و به اوستاخوانی می پردازند و برای سربلندی نظام جمهوری اسلامی دعا می کنند.
150 هزار اقلیت زرتشتی در جهان زندگی می کنند که 30 هزار نفر آنان در ایران و حدود 6 هزار نفر هم در شهرهای یزد، تفت و اردکان در استان یزد سکونت دارند.
آتشکده و دخمه، دو اثر مهم زرتشتیان استان یزد است که در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.
منبع : ایرنا