سلام ، سلام بر تو مادر خوبم ، تو که بهترین دوست من هستی ،

 

تو را دوست دارم و نمی دانم از چه زمانی ؟ همین قدر می دانم . آنگاه که کودکی ضعیف بودم ، آغوشت برایم ، امن ترین و گرم ترین بود و تو را دوست دارم که شیره ی جانت را به من بخشیدی تا هستیِ من دوام یابد .

 

گاهی که از تو دور می شوم ، دلم به هوایت  پر می کشد و احساس دلتنگی می کنم . سپس از خود می پرسم ، اگر روزی او نباشد ، من چه خواهم کرد ؟ چه کسی به محبّت هایم پاسخ خواهد داد ؟

 

وقتی که حس می کنم به من مهر می ورزی یا مرا می بوسی و نوازشم می کنی ، لبریز از لذّت می شوم و وجودم را شادیِ دلنشینی فرا می گیرد .

 

مادرم ، من از تو خواسته ای ندارم امّا از خدایِ تو می خواهم که تو را برایم سلامت نگه دارد و به من توفیق خدمت به تو را عطا نماید .

 

      آتنا پایه ی هشتم